کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

یادآوری!

چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۶ 17:15
آقا جان مادرت درست فکر کن!

یادم رفته بود... راستش باید از برخی دوستان تشکرِ اینطوری هم می کردم.

 دوستانی ، توو واقعه ی مربوط به بچه های سی ۱۳۰ حق مطلبو ادا کردن ، یعنی همون کاری که برخی از آقایون نکردن ، برخی حتی به وظیفشون هم عمل نکردن و البته اینکه این برخی به اکثریت می موندن! از فرط تعدد...

اما خیلی جای گله نیست همین که عزیزانی حتی بی وظیفه ی سازمانی انرژی گذاشتن ادای دین بود و توو این مقال صمیمانه سپاسگذاری می کنم.

عزیزانی همچون: خانم رهبر و خانم ها گرامی ، خوشچهره ، خانزاده و.. آیت الله اختری ، دکتر مهرانفر ، دکتر سرسنگی ، مهدی توکلیان ، مسعود شریفی ، جواد حیدری پور ، حمید لطیفیان ، میثم عسگری ، داود آغیلی ، حاج عباس قربانعلی زادگان ، عزیز دلم آقا میر ، بچه های خانه ی هنر پارسا ، رضا شرف زاده ، حاج حسن سلطانی ، علیرضا کنگرلو ، همتی عزیز ، مقیمی بزرگوار و همه ی اونائی که بخاطر کندی ذهنم و فراموشی از قلم افتادن که می دونم بخاطر بزرگیشون خواهند بخشید...

التماس دعا

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: