ربطش کجاست؟ اینجا را بخوانید:
تکمیل چرخه هدیه تحقیرآمیزارشادبه خبرنگاران
خبرنگارانی که برای دریافت هدیه رئیس جمهور با برخورد تحقیرآمیزی مواجه شدند این بار برای تکمیل اطلاعات در سامانه "سمان" وزارت ارشاد باید نسبت به دریافت "سوءپیشینه" از نیروی انتظامی و ارائه آن به وزارت ارشاد اقدام کنند. (لینک)
گزارش این گناه کبیره را همانطور که ذکر شده خبرگزاری فارس نقل کرده است، آنچنان که گویی خبرنگاران عزیز ایرانی مورد هجمه ای نابخشودنی قرار گرفته اند! چرا که خبرنگاران خدوم و زحمت کش و پاک و معنوی و روحانی ایرانی به دلیل برخورداری از موهبت معصومیت از ارتکاب هر گونه جرمی که منجر به ثبت سوء پیشینه ی کیفری شود مبرا هستند! آنوقت همان مدیری که عرض کردم برای اخذ کوچکترین جایگاه مدیریتی می بایست از چندین نهاد امنیتی و اطلاعاتی و پلیسی گواهی عدم سوء پیشینه دریافت کند...
البته این قانون مرد و زن و معلم و مدیر و... نمی شناسد و اصولن برای همگان یکی و ضروری است.
عرض بنده هرگز به معنای نفی جایگاه اجتماعی محترم خبرنگاران نیست، بلکه معتقدم همانگونه که رفتگری زحمتکش، یا مدیری توانا و یا راننده ی تاکسی دارای جایگاه اجتماعی و انسانی هستند، خبرنگاران نیز از این جایگاه و احترام برخوردارند اما براستی و بواقع واکنش صورت گرفته به درخواست ارشاد مبنی بر اخد گواهی عدم سوء پیشینه ی کیفری نوعی گردنکشی زشت بشمار نمی رود؟ در واقع این سوال مطرح است که به چه دلیل و حدیث! خبرنگاران از ارتکاب جرم مصون هستند؟ و آیا آنکه عده ای درگیر توهم و خود بزرگ بینی شده اند و از همه بدتر آنکه به نقل از خبرگزاری فارس معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ در صدد لاپوشانی و تکذیب این خبر برآمده که به نوعی در مقابل این گردنکشی آشکار دست به کرنشی ذلیلانه زده است.
این تصویر را ببینید:
این اسکناس یک سامانی است. سامانی واحد پول تاجیکستان است و تاجیکستان کشوری با ریشه ای ایرانی است و مردمش اساسن و با اشتیاق خود را ایرانی می دانند.
تاجیکستان کشوری نسبتن فقیر است و مردمش زندگی عادی دارند.
اما یک موضوع جالب! نمی دانم چرا اما با دلار 1900 تومان، هر سامانی به پول ایران 349 تومان ارزش دارد!
یعنی چیزی در حدود 394 برابر تومان و 3940 برابر ریال ایران!! حال آنکه این کشور در مقابل اقتصاد ایران حرفی برای گفتن ندارد.
برای من که عجیب بود!
در طول 10 - 15 سال گذشته که در کسوت کارگردان میدانی فعالم با آدم های مختلفی معاشرت کردم. از مردم عادی گرفته تا آدم هایی مشهور و آدم های محبوب...
بنا بر این تشخصیص نوع نگاه مردم در باب کیفیت این آدم های مشهور و محبوب برایم امری بدیهی شده است. چه بسیار آدم هایی را دیدم که برای عکس انداختن با یک خواننده از سرو کول همدیگر بالا می روند و برخی نیز برایشان اهمیتی ندارد که این مثلن خواننده و بازیگر و فوتبالیست و... که هستند و چکار می کنند.
آدم هایی را دیدم که به رغم شهرتی که داشتند با مردم خون گرم بودند و بسیاری از این قماش که با کوچکترین شهرت خودشان را آنچنان گم و گور کردند که خودشان هم دیگر قادر به یافتن خودشان نیستند!
از دوران نوجوانی ام علاقه ای به انسانهای مشهور نداشتم! هیچ وقت بادیدن یکی از آنها در رفتارم تغییری ایجاد نشده است، شاید خیلی از اوقات به عمد از ایشان حضر کرده باشم و گاهی نیز شاید از سر بدبینی و گاهی هم از سر بی حوصلگی! اما اکنون گاهی اوقات در قبال برخی از این آدم ها تاب بی تفاوتی ندارم! شاید به جرات بتوانم بگویم که یکی از محبوب ترین آدم هایی که تابحال شناختم، اسفندیار رحیم مشایی باشد! کسی که این روزها از او به عنوان لیدر جریان انحرافی! یاد می شود... جریانی که از منظر من هرگز وجود خارجی نداشته و ساخته و پرداخته ی آدم هایی است که از سر بی تابی و نفرت، شبانه آن را ساختند و روز بعد به دست جارچیانشان سپردند تا یه ساز مثلن رسوایی مردی بزرگ بدمند که به خیال خودشان او را بی آبرو کنند! اما به جد عرض می کنم، همه ی آنچه که اینان ریسیده اند، چیزی جز همان پنبه ی معروف نیست!
امروز در تاجیکستان مشایی را در میان ایرانیان تماشا می کردم که مردی ست بسیار محبوب، مردی که مردم او را دوست دارند... با وی عکس می اندازند بی آنکه از او درخواستی داشته باشند! و این نشانه ی محبوبیت اوست.
مردمی از رنگ و بوی مختلف که با آرامش و عشق و شکوهی دوست داشتنی با او خوش و بش می کردند و لحظه های خوب و عزیزی را می ساختند...
اگر چه امروزه روز دوست داشتن مشایی و اعلام آن امری خالی از خطر! بنظر نمی رسد اما من همچون گذشته مشایی را دوست دارم و به وجود آن در دولتی که خالی از ایراد و عیب نیست می بالم.
از منظر این کوچکتر، مشایی راز تداوم محبوبیت انقلاب ما را می داند.
یاعلی
سالی با شکوه و سرشار از محبت و دوستی برای همه ی دوستان عزیز آرزومندم...