مجلسی برای بچه برپا شده بود! همه هم آمدند تا كمي دل يك ساله دردشان آرام بگيرد.
دلمان بد جوري سوخته بود از موضوع انشاء آن روز:
موضوع انشاء : حسين عرب احمدي ، بچه هاي رسانه ، چابهار و علم بهتر است يا ثروت...
وقتي از كنار شهرك توحيد ميگذرم ، ساختمان نو نوار شده ي حالا ، گوئي كه نمادي ست براي شكستن بغض... ، بغض مانده در گلوي يك ساله دردم را مي تركاند و دلم مي خواهد داد بزنم... اما چه فايده؟ كه در سالياد سي 130، يكي ديگر بر زمين خورد با اين تفاوت كه آنها كسي را براي فرياد زدن نداشتند!!!
من اجراش كردم...
شهاب مرادي براي مردمش حرف زد...
بيچاره قيومي! بايد از يك سال دوري بچه ها براي مردم حرف ميزد...
و ديگران هم فرصتي يافتند براي گريه كردن