کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

گریستنی برای فردا 13

چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۵ 14:13

خدا نکند دل آدمی بگیرد!!!

اینجائی که هستم،حالا، دل آدمی نمی گیرد... آدم با وجود تنهائی دیگر تنها نیست! اما من دلم تنگ است هنوز حتی با وجود آنکه اینجائی که هستم آدمی دلش نمیگیرد... و چقدر ساده است... چقدر آرام و آرام و آرام.... در عمق فلسفه اش نیز حرف کنگی نمی یابی اگر بشناسی اش... دریا را می گویم ، دریائی که آرام صدای امواجش مرا به خویش می خواند و دلم چه شکوفا می گوید برو... و من می روم اما به ناکجا...

اینجا نا کجا آباد است؟

آبهای نیلگون خلیج فارس 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: