کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

گریستنی برای فردا 32

جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵ 17:40

خیالتونه! دل عاشق چی جوری اونقده می تپه تا می ترکه؟

 

یا لطیف

 

 

تو همون حس غریبی که همیشه با منی ...

تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی ...

تو امید انتظاری تو دلای نا امید ...

مث دیدن ستاره تو شبای ناپدید ...

چه غریبونه گذشتن جمعه های سوت و کور ...

هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور ...

با تو ام با تو که گفتی تکیه گاه عاشقایی ...

می دونم یه دنیا نوری ساده ای بی انتهایی ...

مث لالایی بارون تو کویر بی صدایی ...

تو خود عشقی می دونم ناجی فاصله هایی ...

تو همون حس غریبی که همیشه با منه ...

تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی ...

تو امید انتظاری تو دلای نا امید ...

مث دیدن ستاره تو شبای نا پدید ...

عمری یه دلم گرفته گله دارم از جدایی ...

غایب همیشه حاضر، تو کجایی تو کجایی؟؟؟؟

 

 ******

هان! کدام آدینه است؟ کدام عاشوراست که تابِ خونخواهی کند.... تا که بیرقِ سرخِ گنبد طلائیِ جدم ... برای همیشه سبز شود... کدام آدینه است تا که تاب کند... تاکه در جهان بر بام هیچ حجله ای بیرق سرخ برافراشته نماند؟

 

الهم عجل لولیک الفرج

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: