کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

گریستنی برای فردا37

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶ 21:32
درد بی دردی علاجش...؟

حوصلم خرابه اما دلم پر کشید وقتی اس ام اس کردم : اشک شوق! منجی معین می شود امروز... و پاسخ ها آمد که های و های و مویه...

اما با همه ی شکوهش دلم امروز بد جوری گرفتس که از تاجداری آقای صبر... و منجی شکوه انسان...  چقدر تا امروز فاصلس...!؟

های و های و مویه و آه...

این تنها ترین سرداری که تنهائی علی ع و مظلومی حسین ع رو سفید کرده و من و جهان رو  روسیاه...

ز گریه ی مردم چشمم نشسته در خون است

بیا ببین که در طلبت حال مردمان چون است...

بیاد لعل تو و چشم مست میگونت

ز جام غم می لعلی که میخورم خون است...

التماس دعا

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: