مستم! چه کنم؟ کاش مرا یار دگر بود...
وین سردی ایام مرا کار دگر بود!
مستم! چه کنم عشق مرا سخت گزیده است!
ای کاش در این برهه ی غم ، آه دگر بود...
آها... که دلیل ره صد ساله حضر شد
وان عمر به سر گشته به امید ، هدر شد...
آها... که فتادم ، نفسم سخت بریده است
افسوس سرم سرد و دلم ناله گسر شد...
................
هنوز ناقصم!
خلیج فارس ، سیزدهم ، دی هشتادو شیش!