شرمنده ام آقا!
" آقا به خدا شرمنده ي شما شدم! " و گوئي كه همه چيز با اين جمله تمام شده... ياد كلام پتروس مي افتم كه به پائولو گفته بود : چند سكه اي ناچيز كه در قبال درخواست اون گدا دادي! آيا اين همه ي مسئوليت تو در قبال او بود؟
اين يه لطف بود كه پتروس حرفش رو زد ، يعني اشاره به منش تو ، در باب خطا چي:
وا وي لا!!!
صرف رفع وجدان درد! آيا اين براي جبران كافي ست؟ گيرم كه با اين كلام حس بدهكاريت رفع شه... آيا صرف رفع بدهكاري ، جبران كم لطفي تو نسبت به اوست؟
"براي شما آرزوي موفقيت دارم" و چه تلاشي براي تحقق اين آرزو؟
" دوستت دارم " و چه تلاشي براي انجام مسئوليت دوستي نسبت او؟
"شرمنده ام آقا! " به قول قديمي ها " مي خوام صد سال شرمنده نباشي! "
آخه آدم! اين شد حرف؟ اين همه ي مسئوليت تو بود در قبال كوتاهيت؟
اي آقا... " آدرس هم كه خواستي از اوني بپرس كه نونشو خريده! اوني كه نخريده حواسش به نونه نه به تو... "
التماس دعا