کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

بیراهه

سه شنبه ۵ آذر ۱۳۸۷ 11:22

وقتي

تقوا ، به چالش كشيده مي شود!

بيراهه ها

به سرمنزل مقصود

مي رسند!

 

اين خوب است!

براي چون مني كه سالهاست...

 بي راهه مي رود!

 

از همآن شب ، كه بي راهه رفته بوم ،

و او ،

دستم را گرفته بود...

و مي كشيد!

 

گفتم كه زين بعد

همه ي عمرم را

بيراهه خواهم رفت...

 

وخرسند مي شوم

كه در بيراهه ها

مشق عاشقي كنم!

 

پارسا / 8 آذر/ 87 – قبل از ظهر

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: