کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

به ما دادند و عشقش نام كردند...

چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۸ 22:28

حاج حسين در آخر، وقتي به عشق بين امام حسين(ع) و حضرت زينب (س) مي‌رسد، غزلي از فخرالدين عراقي مي‌خواند كه مي‌گويد:

نخستين باده كاندر جام كردند
ز چشم مست ساقي وام كردند

سر زلف بتان را تاب دادند
بسي دل‌ها كه بي‌آرام كردند

نهان با خويشتن رازي بگفتند
سپس بر عالمي اعلام كردند

به عالم هركجا درد و غمي بود
به ما دادند و عشقش نام كردند

چو خود كردند راز خويشتن فاش
عراقي را چرا بدنام كردند؟ 

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: