کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

 

بیراهه رفته بودم آن شب...

دستم را گرفته بود و می کشید!

زین بعد همه ی عمرم را بیراهه خواهم رفت...

 پیش از این گرچه قلمم صادق بود اما هماره بوی مویه داشت! گرچه حال هم دارد و حتی خواهد داشت اما اینبار صادقانه تر از گذشته ها!

اینکه آدم چقدر می تونه صادق باشه!؟ خودش عرصه ای خوهد بود از آزمونی زیبا و بزرگ! سعی خواهم داشت بی آنکه حضوری حس کنم! آنچه باید و نباید گفته شود. گرچه متعادل اما درویش گون...

گر مصلحت اندیشی دور است ز درویشی     هم دیده پر از آتش همه دیده پر  آب اولی

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: