کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

درد ما دردیست از دردان درد!

پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۶ 17:28

 

درد ما دردیست از دردان درد  ؛ زین سبب بگریدم از دُردان مرد ؛ دردها را گو خدایا بازگیر ؛ دُرد ها انداز بر دامان سرد...

سرمای آتش فراق و گرمای کوهستان مملوکی! به قول حاج آقای دولابی: اونکه محبت میکنه مالکه و اونی که محبت می بینه مملوک... خدا محبت میکنه پس مالکه و مایی که محبت می بینیم مملوک! اونی که عشق می ورزه مولاست و اونی که عشق می بینه بنده! رابطه ی بنده و مولا همینه... نه؟.... نیست!؟...

حالا شده بساط هر روزه ی من... دنبال یکی جز خدا! ، که محبت کنه تا من هم مملوکش بشم! دنبال یکی که عشق کنه تا من بندش بشم! می فهمی که؟...

واسه عاشقی... عزیز دلم، ساز و دقل نیاز نیست که! نباس که یکی از طرفینِ انعقاد زن باشه و دیگری مرد!

گرچه منکر این عاشقی هم نیستم ، اما بنده ی خلقت او باش که آنی دارد!

دل تنگی های من بیچاره هم بساطی شده!... یارو وقتی که می خونه می گه اینم قاطی کرده! گرچه خیلی هم ایراد نیست که آدم قاطی کنه! قاطی کردنم توفیقیه تو عصری که آدما قاطین و اما خیلی اهل قاطی کردن نیستن!

به قول شاگرد حاج آقای دولابی: جلوی نونوائی آدرسم که می خوای بپرسی از اونی بپرس که نونشو خریده! اونی که نخریده هنوز، حواسش پی نونه و آدرسو اشتباه می ده!

من هم که هنوز پی نونم! آدرس از کی می پرسی عزیز دل برادر؟! برو از اونی بپرس که نونشو خریده! من جلوی نونوائی هم آدرس نونوا رو نمی دونم... آدرس از کی می پرسی عزیز دلم؟...

التماس دعا

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: