کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

خدا ، شکر!

سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۶ 14:19
 

خیلی چیزا هست که برای اون باید خدا رو شکر کرد!

حالا که می نویسم سرم درد می کنه! گیجگاه سمت چپ سرم تیر می کشه و تیر... وای که میسم تیرش به قلبم دست میده و باهم اوقات صفا رو مهیا می کنن!

اما برگردم به قصه! برای خیلی چیزا باید خدا رو شکر کرد! تعجب نداره که! دِ میگم تعجب نداره!!! اما نه مثل اینکه تعجب داره! و اینکه تعجب داره هم خودش آدمو مبهوت می کنه!

چند روز پیشا داشتم فکر میکردم که اگه من به جای ۲۶ سال پیش ۱۰۰ سال پیش متولد می شدم چی می شد؟! بذار مستقیم برم سر اصل مطلب! اگه توی دوران زیستن من رایانه نبود! چی می شد؟ به خاطر همین! هم خدا رو باید شکر کرد! نه اینکه فقط بگم خدایا شکرت ها نه... باید دو رکعت نماز شکرانه  هم بخونم! اونم تو عمق پاکی... و دوتا سجده اضافی هم روش!  نگفتم تعجب داره! اینم بزار پای قاطی کردن من... حرفی نیست... انگار نه انگار که خودتم قاطی داری...

التماس دعا 

 

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: