کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

هيس دوم: لارو شدم!

دوشنبه ۷ آبان ۱۳۸۶ 0:27
لارو!

لارو شدم... و حالا چند ساعتي مي شه كه دارم پيله مي تنم! البته با اين توضيح كه صادقانه... نمي دونم از اين نوزاد و اين پيله! چه چيز بيرون خواهد زد! لارو شدنم خودش جايگاهي داره! براي امروزم كه عكس العملها بد نبوده! گرچه كه خودم چندان هم ته دلم هنوز قرص نيست!

امروز با اولين نگاه در آئينه ياد اون استاد دانشگاهي افتادم كه تو داستان فيلم آقاي موتمن(شبهاي روشن) بخاطر حلول اون حس جديد و عجيب ، تمام كتابهاشو كه سالها براي تجميعش كوشيده بود ، فروخت!

البته اينكه بين من و اون آقاي استاد فرسنگ ها فاصله است!

التماس دعا

حالا اولين روزيه كه لارو ما پيله تنيده!

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: