کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

يك نگاه جالب!

چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۶ 19:7
كجايي نوجواني! كه يادت بخير...

نه اينكه ديروز همچين همينطوري عكس آقاي هيت لر! رو  رو مطلب"گاو منيوسي" سوار كردم ، سر ذهنم مونده بود تا اينكه امروز سر ظبط "بي شيله پيله" و ميون مصاحبه با نوجواني ۱۷ ساله كه القصه فيلمساز هم بود ، بعد از اينكه سوالي رو در باب جنگ مطرح كردم ، ازش پرسيدم نظرت در مورد هيتلر چيه؟!  فكر مي كنيد چي جواب داد؟!

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

گفتش: راهش رو اشتباه رفت!

برام بسيار جالب بود كه اون آدم تو اين سن و سال يه چنين جمله ي فكورانه اي رو به زبون آورد! البته ابنكه بعد از پايان مصاحبه اومد و گفت: آقاي پارسا ، گفتم: بله! ، گفت: اگه ممكنه اين سوال(هيتلر) رو از مصاحبم در بياريد! گفتم: چرا؟ گفت: اينجا جاش نبود!  و اينكه اين خواستشم به حيرتم افزود كه اين آدم تو اين موقعيت سني چقدر مي فهمه! البته از دير باز معتقد بودم به اينكه اين قشر حساس يعنی نوجوانان ذهني بسیار پويا و خلاق دارن! و هميشه در این باب ازشون حمايت كرده بودم... اما برخورد امروز برام بسيار تمام كننده بود و اينكه بسيار متاسف تر شدم كه چرا هيچكي تو اين هير و وير مديريت كلان فرهنگي به اين مهم علاقه اي نشون نمي ده! يعني حقيقتا" فهم اينكه اينها تضمين بقاي ما در آينده هستند اينقدر سخت و دور از تصوره!؟

بايد بگم كه ازش خواستم تصميم در اين مورد رو به من وابگذاره و اون هم قبول كرد...

التماس دعا

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: