کمی صادقانه تر

یادداشت های سید محمد مهدی حسینی پارسا

گریستنی برای فردا 48

سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ 23:28
 

خورشید در دستان من است!

***

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا 47

سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ 23:16
جانی که بر من میدهد آنم ! هیهات...

این که می نوسیم شاید آن نباشد که گاهی زمان، نوشته بوده ام!

دلتنگی های من... گاهی که اوت می کند! ماه دلم نورانی کنان می گرید و های و های و مویه!

حالا که می نوسیم حال آدینه ام خراب است... آسمان هم که بارانی و سوز ابرها بر زمین می بارد

حال قلمم خراب است... و حال دنیا از من خرابتر...

و یالطیف...

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا46

دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۶ 23:59
افسوس زرین کلک!

اگر جریان زرین کلک هوشیگری و شانتاژ نباشد، باید متاسفم باشیم برای این وزیر! که چه کردی که باز هم برای هزارمین بار اینچنین؟!

دلم سوخت فهمیدم که دوباره تجمعی اینگونه برای موضوعی زشت تر از زشتی صورت ساخته تا باهم حواسمان به چیزی جلب شود که شدنش ضربه ای است مهلک... و نشدنش مهلک تر.... متاسفم برای خودم ، برای تو که می خوانی و برای آن که کرده و آن که شده....

متاسفم برای این وزیر!!!

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا45

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۶ 12:25
... و چه قدر سخت میگذرد این روزها!

گاهی آدمی با همه ی شکوه و جلال فطری اش باز می ماند از آنچه خدا ی بزرگ مقدر داشته! و من در این روزها چنینم...

بیلا ، عشق کمال تشهد میگوید تا زهرا... شود و بیاید و نرسیده به حتی یک سال! بال پرواز گشاید به سوی معبودی که او را به بی حاشا! فراخوانده است! آن وقت من مسلمانی که سالهاست در یافتن روزنه ی سپیداری خویش در مانده ام... و چقدر عقبم من از آنچه باید باشم...

دیروز به رسم هر هفته داشتم تنظیمات ارسال sms آدینه رو انجام میدادم... برای اولین بار پس از دوسال تکرار این حرکت ، اینبار بدون تنظیم زمان ارسال کلید ارسال رو فشار دارم و پیام آدینه ، روز پنجشنبه ارسال شد! توی اون نوشته بودم "آدینه آمده"!

برای خودم عجب داشت! اما کمی که تامل کردم فهمیدم که دیروز روز میلاد آقا امام عسگری پدر بقیه الله العظم (عج) بود....

التماس دعا...

 

حسینی پارسا

زجه ای از برای دنیا !

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ 21:4

و تو ای کمال عزیز!

به خانه رسیدم! بعد از یک روز شلوغ و پر غوغا! ظهرش جعفر missed call گذاشته بود ، زنگ که زدم گفته بود: مهدی خودم زنگ می زنم! و زنگ نزد... به خانه رسیدم! گرسنه و تشنه.... ،  مادرم غذام داد و آب... و گفت!: زن کمال هم از بین رفت!!! به خدا اگه هر کس دیگه ای بود اونطور مات نمی شدم و مبهوت!!! اونطور قلبم از جا کنده نمی شد!!!!!! اونطور اون بغض همیشگی ته گلوم ، تازه نمی شد....

 نمی شه فراموش کنم اونوقتی که رفته بودی تایلند واسه خاطر فرار از نیش ریشه های وطن! کم آورده بودی اون دختره بهت جا داده بود ، آّب داده بود و دون... و تو برگشته بودی ایران و دوباره رفته بودی تایلند و باز برگشته بودی ایران و باز رفته بودی تایلند!!!! تا همون دختره زنت بشه... و اون زنت شده بود....

مگه میشه فراموش کرد اون وطنشو ترک گفته بود برای تو.... مگه می شه فراموش کرد اون زنت شده بود و از اون سر دنیا اومده بود یافت آباد تا با تو زندگی کنه... و اون وقت اینطوری بپره.... بپره.... بپره.... بپره.... بپره....

همین دیروز بود تاپیک زدم مژده ای دل... و چقدر زود اونی که باید میرفت جای اونی که اومده بود... ، رفت...

و تو ای کمال عزیز! اکنون این کماله که در آتش کمال سوخاری میشه....

دلم تنگه کمال... تنگه کمال... تنگه کمال...

و انا لله و انا الیه راجعون...

 

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا 44

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶ 16:6
مژده ای دل....

راه نفسم! ، گرچه قلبم درد می کند... باز شد....

خوش آمدی جانا... خوش آمدی...

 

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا 43

دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ 14:7
مملکت انشعاب!

نقاشی ۵ کیلومتری سال ۸۵

از خبرها شنیده بودم قراراست نقاشی طولانی دیگری در همدان خلق شود! خوشحال بودم از آنکه بدعتی برای این اتفاق بزرگ نهاده بویم... و ناراحت از آنکه نکند صرف تبلیغات باشد و عدم یکپارچگی! اما درست همان اتفاقی افتاد که نباید ، و در سالی مزین به عطر وحدت، انشعابی دروغ آمیز در حوزه ی فرهنگ ملی ما صورت گرفت...

دیروز شبکه ی خبر تصاویری از نقاشی ۵ کیلومتری سال۸۵ را پخش کرد! خبر داد که نقاشی ۴ کیلومتری در همدان با عنوان طولانی ترین نقاشی جهان در حال اجراست! و اعلام کرد رکورد سابق این طرح به امارات مربوط است که طول آن ۳ کیلومتر بوده است!!!

ومن متاثرم که جایگاه نقاشی ۵ کیلومتری که حیثیت ملی ماست و با جستجوی کوچکی در دهکده ی جهانی می توان به صحت آن دست یافت کجاست ؟! و آیا اینکه چه تفاوتی بین ما و دیگر ایرانیان است که باید به هم عناد بورزیم و ستیزه ی تبلیغی کنیم؟ و یا آیا از اینکه در تهران در دو نوبت مجزا دو نقاشی ۳ و ۵ کیلومتری اجراشده و جهان را خبردار كرده اطلاعی در دست برگزار کنندگان این طرح ۴ کیلومتری نیست!؟ و یا آنکه آیا دغدغه ی ما کیلومتر آن است؟؟؟؟؟ یا کیفیت و تاثیرات فرهنگی و خروجی آن؟؟؟

متاسفم! برای خودم.... برای شما که می خوانید! برای رسانه هایی که کورکورانه تبلیغ می کنند! برای آن که نام خود را وزیر فرهنگ گذاشته! برای آنان که تصور می کنند با اين روش فرهنگ متعالی می شود... متاسفم....

و متاسفم از اینکه اینگونه نوشتم!

 پی نوشت ها:

۱- هدف از اجرای طرح به سوی روشنائی:

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=347200

۲- گزارش نقاشی ۳ کیلومتری:

http://www.chnphoto.ir/gallery.php?lang=fa&gallery_uid=138

۳- گزارش نقاشی ۵ کیلومتری:

http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=370067

۴-  و این هم نقاشی ۴ کیلومتری:

http://tehranemrooz.ir/v2/Default_view.asp?NewsId=14315

 

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا42

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ 21:33
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ...

 

 

یک حس عاشقانه!

 

 

 

 

 

حسینی پارسا

گریستنی برای فردا41

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ 21:21
و چرا نوشتنی که به دیار ما نیاید!؟

با همین چارتا مخاطب حال میکنم!!! دمشون گرم دمتون گرم...

حسینی پارسا
بیوگرافی
چرا دلم نكند تب؟
زمان زمان عجيبي ست!
نفس نمانده به كامم، هوا هواي غريبي ست!
چه رسم عاشقي است اين انتظار مجازي!
تعارفات زباني ، حسابهاي رياضي!
چرا دلم نزند لك؟ ، سايه ها كه دو رنگند!
عشقها که دروغين ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق هاي نه مشتاق ، قلب ها همه بيمار
چرا دلم نكند تب؟
زمانه خانه ي جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ي گندم
بيا دلم تنگ است...
بيا دلم تنگ است...

پارسا، 18 فروردین 87
کدهای وبلاگ

پیشنهاد من برای میزبانی جوملا: