این که می نوسیم شاید آن نباشد که گاهی زمان، نوشته بوده ام!
دلتنگی های من... گاهی که اوت می کند! ماه دلم نورانی کنان می گرید و های و های و مویه!
حالا که می نوسیم حال آدینه ام خراب است... آسمان هم که بارانی و سوز ابرها بر زمین می بارد
حال قلمم خراب است... و حال دنیا از من خرابتر...
و یالطیف...
اگر جریان زرین کلک هوشیگری و شانتاژ نباشد، باید متاسفم باشیم برای این وزیر! که چه کردی که باز هم برای هزارمین بار اینچنین؟!
دلم سوخت فهمیدم که دوباره تجمعی اینگونه برای موضوعی زشت تر از زشتی صورت ساخته تا باهم حواسمان به چیزی جلب شود که شدنش ضربه ای است مهلک... و نشدنش مهلک تر.... متاسفم برای خودم ، برای تو که می خوانی و برای آن که کرده و آن که شده....
متاسفم برای این وزیر!!!
گاهی آدمی با همه ی شکوه و جلال فطری اش باز می ماند از آنچه خدا ی بزرگ مقدر داشته! و من در این روزها چنینم...
بیلا ، عشق کمال تشهد میگوید تا زهرا... شود و بیاید و نرسیده به حتی یک سال! بال پرواز گشاید به سوی معبودی که او را به بی حاشا! فراخوانده است! آن وقت من مسلمانی که سالهاست در یافتن روزنه ی سپیداری خویش در مانده ام... و چقدر عقبم من از آنچه باید باشم...
دیروز به رسم هر هفته داشتم تنظیمات ارسال sms آدینه رو انجام میدادم... برای اولین بار پس از دوسال تکرار این حرکت ، اینبار بدون تنظیم زمان ارسال کلید ارسال رو فشار دارم و پیام آدینه ، روز پنجشنبه ارسال شد! توی اون نوشته بودم "آدینه آمده"!
برای خودم عجب داشت! اما کمی که تامل کردم فهمیدم که دیروز روز میلاد آقا امام عسگری پدر بقیه الله العظم (عج) بود....
التماس دعا...
و تو ای کمال عزیز!
به خانه رسیدم! بعد از یک روز شلوغ و پر غوغا! ظهرش جعفر missed call گذاشته بود ، زنگ که زدم گفته بود: مهدی خودم زنگ می زنم! و زنگ نزد... به خانه رسیدم! گرسنه و تشنه.... ، مادرم غذام داد و آب... و گفت!: زن کمال هم از بین رفت!!! به خدا اگه هر کس دیگه ای بود اونطور مات نمی شدم و مبهوت!!! اونطور قلبم از جا کنده نمی شد!!!!!! اونطور اون بغض همیشگی ته گلوم ، تازه نمی شد....
مگه میشه فراموش کرد اون وطنشو ترک گفته بود برای تو.... مگه می شه فراموش کرد اون زنت شده بود و از اون سر دنیا اومده بود یافت آباد تا با تو زندگی کنه... و اون وقت اینطوری بپره.... بپره.... بپره.... بپره.... بپره....
همین دیروز بود تاپیک زدم مژده ای دل... و چقدر زود اونی که باید میرفت جای اونی که اومده بود... ، رفت...
و تو ای کمال عزیز! اکنون این کماله که در آتش کمال سوخاری میشه....
دلم تنگه کمال... تنگه کمال... تنگه کمال...
و انا لله و انا الیه راجعون...
راه نفسم! ، گرچه قلبم درد می کند... باز شد....
خوش آمدی جانا... خوش آمدی...
نقاشی ۵ کیلومتری سال ۸۵
از خبرها شنیده بودم قراراست نقاشی طولانی دیگری در همدان خلق شود! خوشحال بودم از آنکه بدعتی برای این اتفاق بزرگ نهاده بویم... و ناراحت از آنکه نکند صرف تبلیغات باشد و عدم یکپارچگی! اما درست همان اتفاقی افتاد که نباید ، و در سالی مزین به عطر وحدت، انشعابی دروغ آمیز در حوزه ی فرهنگ ملی ما صورت گرفت...
دیروز شبکه ی خبر تصاویری از نقاشی ۵ کیلومتری سال۸۵ را پخش کرد! خبر داد که نقاشی ۴ کیلومتری در همدان با عنوان طولانی ترین نقاشی جهان در حال اجراست! و اعلام کرد رکورد سابق این طرح به امارات مربوط است که طول آن ۳ کیلومتر بوده است!!!
ومن متاثرم که جایگاه نقاشی ۵ کیلومتری که حیثیت ملی ماست و با جستجوی کوچکی در دهکده ی جهانی می توان به صحت آن دست یافت کجاست ؟! و آیا اینکه چه تفاوتی بین ما و دیگر ایرانیان است که باید به هم عناد بورزیم و ستیزه ی تبلیغی کنیم؟ و یا آیا از اینکه در تهران در دو نوبت مجزا دو نقاشی ۳ و ۵ کیلومتری اجراشده و جهان را خبردار كرده اطلاعی در دست برگزار کنندگان این طرح ۴ کیلومتری نیست!؟ و یا آنکه آیا دغدغه ی ما کیلومتر آن است؟؟؟؟؟ یا کیفیت و تاثیرات فرهنگی و خروجی آن؟؟؟
متاسفم! برای خودم.... برای شما که می خوانید! برای رسانه هایی که کورکورانه تبلیغ می کنند! برای آن که نام خود را وزیر فرهنگ گذاشته! برای آنان که تصور می کنند با اين روش فرهنگ متعالی می شود... متاسفم....
و متاسفم از اینکه اینگونه نوشتم!
پی نوشت ها:
۱- هدف از اجرای طرح به سوی روشنائی:
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=347200
۲- گزارش نقاشی ۳ کیلومتری:
http://www.chnphoto.ir/gallery.php?lang=fa&gallery_uid=138
۳- گزارش نقاشی ۵ کیلومتری:
http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=370067
۴- و این هم نقاشی ۴ کیلومتری:
http://tehranemrooz.ir/v2/Default_view.asp?NewsId=14315
یک حس عاشقانه!
با همین چارتا مخاطب حال میکنم!!! دمشون گرم دمتون گرم...