آدینه است!
پیش تو ماه باید رخ بر زمین بساید
این پرده گر بر آید شرم و حیا ندارد
ای وصل تو شکیبم ای چشم تو طبیبم...
باز آ که درد حجران ، باز آ که درد حجران
بی تو دوا ندارد...
فریاد بی صدایم در سینه حبس گشته
از بس که ناله کردم ، از بس که ناله کردم
آهم صدا ندارد... آهم صدا ندارد...
ستاره دیده فرو بست و شب دمید بیا...
شراب نور به به رگ های شب دمید بیا...
...
مدتیه می ترسم!
برای اولین باره که در زندگی می ترسم از آنچه نباید...
احساس میکنم کسی قراره بیاد و گلومو ببره! هی حس میکنم قرار زلزله بشه! زمین زیر جسمم می لرزه و هیچ کس اینو نمی فهمه!
احساس میکنم قرار کسی بیاد و با سنگ سنگینی محکم به سرم بکوبه تا بمیرم! بد بمیرم! بد جوی بمیرم...
نمی دونم شاید بخاطر گناهام باشه... بخاطر تظاهرم! بخاط ریام! خیلی وقته میخوام دیگه گناه نکنم! تظاهر نکنم! ریا نکنم! اما نمی شه! می خوام اما نمیشه! شاید اینم بخاطر گناهام باشه که کارو از کار گذرونده!
... واینا در صورتیه که میفهمم که خدای من بزرگه و بخشنده...
کارم تمومه...می فهمید که!؟
الهم عجل لولیک الفرج