تولبار کمی صادقانه تر طراحی و ساخته شد!
این تولبار ابزارهای ویژه ای رو در اختیار شما قرار می ده ، بخشي از اين ابزارها به شرح زيره:
* امكان جستجوي آنلاين در محيط اينترنت با استفاده از پشتيبان موتورجستجوي گوگل
* امكان در اختيار داشتن تيتر اخبار سايت هاي روزمره ( آر اس اس)
* امكان اطلاع از وضعيت هوا (دما ، باد ، رطوبت و...)
* اطلاع از وضعيت اينباكس ايميل هاي شما بصورت دائم بر روي مرورگر (تعداد ايميل اينباكس نا محدود)
* و....
براي دريافت اطلاعات بيشتر در باب اين تولبار و دانلود اون (اينجا) كليك كنيد...
ما هماره اشتباه كرده ايم!
كسي كه مي گريزد هرگز به گم شدن نيانديشيده است!
گريز من براي پيدا شدن بود...
افسوس ، كه نه يافتم و نه يافته شدم!
پارسا/ تهران - آدینه۱۹/۷/۸۷
دوست دارم گاهي به صداش گوش كنم! هر چند كه به قول مسعود شجائي به درد خرافه اي ها مي خوره! گرچه كه الان صداش روي اعصابم راه ميره اما تلاش مي كنم بهش خو بگيرم هرچند به وجود همه ي اِهن و تُولوپم! كمي به تاپ تاپ اون رفيقي كه مدتيه نا رفيقي مي كنه افزوده...
راستي كه هراس انگيزه! بزار اعتراف كنم! چه عيبي داره؟ حالا هر كي هر چي كه مي خواد بگه! مگه چي دارم كه به همراهيش بنازم و تكيه كنم؟! ، راستش قصد تصديع اوقات شريف اون عزيزاني كه موقعه گرفتاري ها آويزونشون مي شيم رو هم ندارم! به قول ابراهيم آبادي بزار به درد بدبخت تراز مناش برسن و وقت گيرشون نشيم...
تيك تاك ، تيك تاك ، تيك تاك .....
راهنمائي!: این رفيق ما ، شتري ست كه درِ خونه ی همه می خوابه!
مگه چقدر مونده؟ گيرم كه به قول اين بابا ۴۵ سال و ۸ ماه و ۲۶ روز ديگه... كه عمرناش! شايدم كه نه... اينم باشه عذابي واسه تاوان دودره بازي ها و سبك سري هائي كه اوهـــــــــــــــوه.... تا دلت بخواد متعدده...
دوست دارم گاهي به صداش گوش كنم! .... تسكين دهنده است... اينچنين كه حالا ديگه گوشم بهش عادت كرد! باور نميكني!؟ كليك كن! (اينجا)
الفاتحه... بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد....
پسرک کوتاه قد و فسقلی اومد روی سن ، گفته بود می آید که بخواند و خواند: الهي دستت بشكنه كه خنجرت خورد به جونم...
سر كلامش با آدم و جاندار نبود ، و خواند : روزگار چرخيد و من اسير درمان شدم ، توي بد بياريام راهي زندان شم...
اون راهي زندان شده بود ، شايد با سني كمتر از ۱۵ سال... به جرم اسيد پاچي...
ديگري امد و گريست... در خودش البته ، بغضي كهن داشت و گفت ما غلط رفته ايم و شهامت داشت... شهامتي كه شايد همه ي غلط كرده ها و رفت ها حتي براي مرور جرم هايشان ، فقط پيش خودشان ، نداشتند و من تحصينش كردم... مردم گريه مي كردند و گاهي كسي با اشك از جايش بلند مي شد و به مددكاري مي رفت و چند صد هزار توماني و چند ميليون توماني حبه مي كرد... دوباره ياد آن جمله ي پائولو افتادم كه از زبان پترس مي گفت ، وجدان دردمان ساكت مي شود و قتي سكه اي به گدا مي دهيم... اما براستي اين همه ي مسئوليت ما در قبال اوست...
با جرات تائيد مي كنم ، كه اون نوجوان ، از سر بد بياري و چرخش نامراد روزگار ، حالا هفت ماه است كه در زندان نوجوانان بسر مي برد و معلوم نيست كي خلاص خواهد شد... بد بياري ، كه عده اي شكم گنده و... كه حالا روي همان صندلي پيامبران نشسته اند ، باني اش هستند...
۶۵ ميليون تومان ، نقد و غير نقد... حبه شد ، اما چه فايده؟! "جمله ي كليشه اي" : مگر پول خوشبختي و يا حتي خوشوقتي مي آورد؟!!!
عده اي كه آمده بودند ، خلاص و غيره خلاص ، خالص و غير خالص ، اي كاش خدا اين فرصت ها را از انسان نگيرد و الا چه وقت انسان مي توانست به زندگي ادامه دهد...
حالا اشك خون به چشم ، اينو واست مي خونم - الهي دستت بشكنه كه خنجرت خود به جونم...
بايد واسه يه بارم كه شده قلكامونو دست بگيريم ، بالاي سرمون ببريم ، به زمين بكوبيم... بشكنيم و گلريزون كنيم براي بچه هائي كه قلك دلاشون رو ، ما ، از سر خطا و بي معرفتي ، شكونديم...
۲۷ رمضان معظم ، ۷ مهرماه بچه ها! ، افطاري خير و گلريزون واسه نوجووناي دربند كانون اصلاح و تربيت تهران...
براي بچه ها... حضور آدماي خوب... (بچه ها آدم خوبا رو خوب مي شناسن!) هديه اي دوست داشتني است...
انتهاي بلوار آيت الله كاشاني ، نرسيده به شهر زيبا ، خيابان كانون ، كانون اصلاح و تربيت نوجوانان تهران
ساعت افطار! منتظرم...
التماس دعا